رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یادت میاد یادت میاد

 

1-      تکراری ست ولی عیبی نداره ، چرا ما فقط دم انتخابات و تظاهرات و داخل استادیوم و امثالهم " آدم " حساب می شیم؟ می شیم ملت فهیم، تماشاگران بافرهنگ، اجتماع رشیدو... آیا ما زمانهای دیگر سزاوار نیستیم از حداقل شرایط اجتماعی ، خدمات ادارات دولتی ، بانکها، سرویس دهی موبایل، داشتن بزرگراه ، گیر نکردن طولانی مدت در ترافیک همت و... برخوردار باشیم؟ انتظار زیادی دارم؟ دارم غر میزنم؟ بتونی یک مکالمه یک دقیقه ای با موبایل داشته باشی توقع بالایی است؟ توی محل کار ما موبایل اصلا زنگ نمی خوره چون تمام کانالها اشغال هستن. اینکه تکمیل اتوبان رسالت و اوین صد سال طول نکشه درخواست نامعقولیه؟ نمی دونم...

2-      تعطیلات استفاده شد. جمعه به کار دکتر بردن و مریض داری گذشت، شنبه مسافرتی یک روزه همراه خانواده که خیلی عالی بود، یکشنبه از خانه بیرون آمدن به قصد رفتن به کوه ٬ منتها سر در آوردن از دماوند و آبعلی و جاده هراز! امشب دنبال بقیه تعطیلی می گشتم! مزه کرده... امروز عصر هم رفتم ماشین برادرم که روشن نمیشد رو راه انداختم و کلی قیافه که من خدای مکانیکی و از این حرفا !

3-      کتاب خواندن در این سه روز به صفر میل میکنه. فقط دوتا کتاب. دل و دماغ درست حسابی هم ندارم. مجبور بشی و دلت نباشه ، هر چه رشته ای در حال پنبه شدن باشه ، یاران رشته الفت بگسلند ، هر کاری کردی فایده نکنه و "در تو سنگدل اثر نکند" ، حال و روزی برات نمی مونه.

4-      شدم انبان تجربه ! ولی گاهی اوقات هم فکر میکنم هیچی نمی دانم. بعضی از تجربه ها اینقدر خصوصیه که هیچ کاربرد خاصی نداره.

5-      در مورد اینکه به کی رای بدم به مرحله " لاادری" رسیدم ! که البته "نصف العلم" است. واقعا گیر کردم. تنها پیشرفت من اینه که میدونم قطعا به سه نفر رای نخواهم داد ولی از پنج نفر باقیمانده...

6-      یک مطلب هم از آرشیو نقل میکنم:(۸ خرداد ۱۳۸۳)

یه همکار داریم که تو مجموعه ما مسوول یه قسمته . سواد کتاب خوندن نداره ( چون بعضی از مدیران لااقل از روی یه کتاب میتونن بخونن که چهارتا چیز اون کتاب رو یاد بگیرن که بعدا سق بزنن یا تو جلسات کلمه قلمبه سلمبه پرتاف کنن!)
الغرض این همکار ما اون سواد رو هم نداره فقط یه چیزایی شنیده و یا دیده. مثلا شنیده آقای ... که مدیر موفقیه فلان کار رو میکنه یا مثلا شنیده که در کتاب مدیریت استراتژیک جیمز شنگولیان(!) گفته که مدیر موفق چنین میکنه و چنان میکنه. این همکار ما هم گفته من هم برای اینکه مدیر موفقی باشم لابد باید این کارا رو بکنم . و چون مال این حرفا نیست و اون کارا برای کسی است که در اون حد و اندازه ها باشه و کارای دیگش درست باشه ٬ میشه یه شتر گاو پلنگی که دیدنیه!‌ بابا! خودت رو درست کن و نگاهت رو به مردم و زیر دستات اصلاح کن ٬ خود بخود مدیر موفقی میشی!

7-      خسته شدم بس که اینجا نوشتم و افاقه نکرد...

 

منصور

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 16 خرداد 1384 ساعت 02:58

یه کامنت متفاوت : !

اونکه عاشق بود و عمری
از جدا شدن می ترسید
همه هراس و ترسش
به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت
چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن
به وفا نکردیم عادت

به وفا نکردیم عادت....درسته

الهه مهر دوشنبه 16 خرداد 1384 ساعت 11:24

مردم شهید پرور همیشه در صحنه انقلابی ... چی شد!!!

احمد دوشنبه 16 خرداد 1384 ساعت 12:55 http://mirror.blogsky.com

۱- خیلی وقتا حرفهای تکراریه که یه فایده ای میکنه .
۲- خدا رو شکر تعطیلات اسراف نشد
۳- دو به صفر میل میکنه ؟!! هر چی حد و لیمیت و این حرفها بود له شد !
۴- تجربه های خصوصی کاربرد خصوصی که داره !
۵- انتخاب یک از پنجه ٬ احتمال انتخاب هر کدوم یک پنجمه .
۶- اگه بشه چی میشه ؟!!
۷- ولی من یکی خسته نشدم .

یا علی

احسان خدام محمدی سه‌شنبه 17 خرداد 1384 ساعت 10:27

آقا اگه اینجا نوشتن فایده نداره٫ تلفن و دیدار و حضوری و اینا که می تونه فایده داشته باشه. آخه نا سلامتی شما بزرگتر مایی و انبان تجربه......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد