رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ای تو دل کوک ، ای خوش آهنگ


1- تشکر میکنم از لطف و محبتی که بعضی از دوستان دارند و ما (اعضای وبلاگ) را مورد نوازش و محبت قرار می دهند.مخصوصا آقای علیرضا جوان.در ارتباط با پست قبلی به این مطلب میشه اشاره کرد که: همان طور که بارها گفته ام من هیچی نیستم و اصولا حالیم نیست! جمله اول را از یکی از دوستان نقل کرده بودم نه خودم. و جمله شماره هفت منظورم کل مجموعه ای بود که درون آن نفس میکشم و نه خودم به تنهایی. من که شاهنشاه نیستم که از خودم با عنوان "ما " نام ببرم!


2- دیشب شب خوبی بود. رفتیم و گفتیم و راندیم و دنیا به کام ما بود. مولانا (!) عبید چه بجا گفته که " جان فدای یاران موافق کنید".


3- منچسترحذف شد، دلم خنک شد ، روی بعضیا(!) کم شد. فکر کنم در روی کره خاکی بازیکنی مثل رونالدینیو نیامده تا حال. اگر در طول دوران بازیگریش فقط همون گل دوم به چلسی در بازی دیشب رو زده بود و هیچ کار دیگری نکرده بود، کافی بود که به عنوان بزرگترین بازیکن شناخته شود.


4- یه ضرب المثل مکزیکی میگه: " غذا را میشود به راحتی پیدا کرد، ولی پیدا کردن جایی که بتونی به تنهایی و بی دردسر بخوری خیلی سخت است" غرض از آوردن این مطلب اینکه هر کدام از خوانندگان از ظن خود هر جور میخواد یار من بشه ، بشه !(یعنی هرکس میتونه برداشت خودش را بکنه با توجه به شناختی که از من داره.)


5- باز هم حکایتی نو از حال من تو بشنو...


6-
گفتی : "به روزگاری مهری نشسته!" گفتم :
    "بیرون نمی‌توان کرد ، حتی به روزگاران"

 

 منصور

پیامهای کوتاه ولی...


 1-     
پیامبران هم نتوانستند بعضی از انسانها رو هدایت کنند. چه برسه به ما....  «یکی از دوستان»


 2-     
دلاکی سراغ ندارید که دل آدم رو بشوره؟ «هزار دستان»


 3-     
... و می سپرن دست میرغضب و میرغضب آهسته ببر نداریم. «هزار دستان»


 4-     
هر کس پایه ونسب خود را فراموش کند به یادش میارید. «رساله صد پند»


 5-     
جان فدای یاران موافق کنید. «رساله صد پند»


 6-     
آنانکه غنی ترند ، محتاج ترند. برای اینکه صدر جدول رو از دست ندی باید خیلی خیلی بیشتر تلاش کنی. یعنی هر چه نزدیکتر باشی ، برای حفظ این جایگاه باید بیشتر مراقبت کنی. کارهای معمولی افراد دیگر شاید برای تو ناصواب باشد. و حرف عادی دیگران برای تو خطا محسوب شود.


 ۷-     
قوت ما به این چیزها نبود، نمی تونه هم باشه. ما مال یک جای دیگریم...


 ۸-     
بهترین خبر همین حضور تو...

منصور

داره از قبیله ما یکی یکی کم میشه

هر چی که داشتم و دارم راهی عدم میشه


۩ در آینده نزدیک ، در بین اعضا وبلاگ ، عضو برتر را معرفی خواهم کرد. البته پرواضح است که برتری به تقواست ! و با این ملاک ، قاعدتا نصیر برگزیده میشه ! به همین دلیل هم بود که از وبلاگ کنار رفت! ولی منظور از عضو برتر ، کسی است که بهترین نوشته ها رو داشته. البته باز هم پرواضح است که بهترین نویسنده بعد از خودم !! جایزه هم داره !

 

۩ ۩ نمی دونم چه کسی ترقه رو اختراع کرد. سیگارت و نارنجک و دینامیت و این آت و آشغالها . لعنت به اون ذاتش بیاد ! داری میری و تو عوالم خودت غرقی، یک دفه ترق...

 

۩ ۩ ۩ اصلا تاب بحران رو نداریم. دو روز برف اومد و یه خرده اوضاع توی تهران بهم پیچید ، مردم به یکدیگر رحم نمی کردند. یه ذره یک چیز بالا پایین بشه ، آشوب میشه. کافیه یک روز بنزین به پمپ بنزین ها نرسه ، مردم شکم همدیگرو  پاره میکنن. یه دفه خدایی نکرده امریکا دو تا موشک بزنه توی تهران ، چهارتا از خدمات شهری مختل بشه ، برقی قطع بشه ، گازی قطع بشه ، فکر میکنم رسما مردم بریزن تو خیابون و همدیگر رو غارت کنن ! چند وقتی میشه که دیگه مثل سابق به ایرانی بودنم افتخار نمی کنم !

 

۩ ۩ ۩ ۩ بعضی از دوستان در مورد مطالبی که در وبلاگ مینویسم – مثل پست قبلی- دنبال ما به ازاء خارجی اش میگردن. باید بگم که در این دنیای خیالی ، میشه مجازی هم نوشت. لزوما تمام اون مطالب اتفاق نیفتاده ، یا در مورد شخص خاصی نیست ، خیلی وقتا اغراق دارد و گاهی اوقات بطور کل تخیلی است. این توضیح را از این جهت نوشتم که بعضی از دوستان فکر میکنن این نوشته ها بر آمده از یک درون بهم ریخته و آشفته است و در راستای آرامش توصیه هایی به من میکنند.

دیگر اینکه بعضی شعرها و جملات ، خصوصا در انتهای وبلاگ ، میتواند خطاب به همه باشد یا اینکه همین جوری باشد یا مخاطب بخصوصی داشته باشد ! این قسمت هم باعث شده بعضی دوستان مطالب این قسمت را به خودشان بگیرند در حالی که اصلا در اون راستا نوشته نشده. ماجرا خیلی ساده تر از این حرفاست. مثلا یک شعری را دیدم و خوشم اومده اونجا نوشتم . به همین سادگی ! البته گاهی اوقات هم میتواند خطاب به شخص خاصی باشد که حکما خودش میفهمد !

 

۩ ۩ ۩ ۩ ۩ جمعه صبح شبکه چهار یک برنامه ای در مورد ورود صنعت سینماتوگراف به ایران در زمان مظفرالدین شاه نشون میداد. مجری برنامه می گفت نسخه فیلمی که اون موقع توسط میرزا ابراهیم خان عکاس باشی از حرکات و سکنات ملوکانه تهیه شده ، سال 1361 پیدا شده که به مرور زمان فیلم خاصیت خودش رو از دست داده و خراب شده بود و قابل استفاده نبود. 18 سال روی این فیلم کار کردند و آخرش سال 1379 فرستادند کشور فرانسه برای بازیابی . نمی دونم بدبختی اینکه اون موقع مظفر الدین شاه مملکت رو با این همه فقر و بیچارگی ول میکرد و تند تند میرفت فرنگ بیشتر بود یا اینکه در عصر حاضر یک فیلم توی صدا و سیمای ما 18 سال طول میکشه تا قابل دیدن بشه. اونم در همون کشور فرانسه!

 

۩ ۩ ۩ ۩ ۩ ۩ دوستی داریم به نام کورش ، صاحب وبلاگی با نام آسمان سفید. اهل ادبیات و شعر و داستان است. قلم خوبی دارد و در عین حال پیچیده. یکی از دست نوشته هایش را برایم فرستاد که میخواهم در این قسمت بیاورم:

 

شبی که تمام آسمون دنبال ستاره ی قطبی میگشت، تا شاید راه رو نشون بده،مثل خدا زمزمه کردی توی گوش: "طبق ترانه این جاست ... " و من خوندن رو یاد گرفتم. هر چند که حنجره ام رو با مته سوراخ کرده بودن. گفتی از درد بگو، گفتن افسرده ست. گفتی از عشق بگو، گفتن بی درده. گفتی از خدا بگو، گفتن مرتد شده. گفتی از خودت بگو، گفتن خودخواه ه...من بی صدا خوندم، می خونم. شاید رنجشی نباشه برای بقیه. شاید سکوتم آرامشانه ای باشه برای اون قلب های بی بار و بی بری که خواستن ترانه هم جز در مدح شون نباشه.

( خرده ی بدبینی خواهید زد، مخاطبان مقوایی عزیز. از اشراق هم می گفتم تفاوتی نبود. گوش ها را راهی به مغز نیست، دیگر)

 

۩ و اینکه :

مگذار که دندان زده ی غم شود ای دوست

این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد     «محمدعلی بهمنی»

 

منصور

آسمانی به سرم نیست.

۱- خدای من با خدای تو خیلی فرق داره! و خدای اون بین ابرا ، از اون بالا براش دست تکون میده، خدای اون یکی آماده است تا تو گلوش روغن داغ بریزه و چشمشو از کاسه در بیاره و ...، خدای شعبان اون قدر نزدیکه که میشه دست و پاش رو مالید و براش رختخواب انداخت ، خدای موسی آماده است تا با آتشی آید و بسوزد خلق را ، خدای موسی باید دیده بشه و موسی میخواد اونو ببینه تا مطمئن بشه ، خدای ابراهیم باید معادش رو به اون نشون بده تا ابراهیم هم مطمئن بشه ، خدای علی اگه همه پرده هام کنار بره بازم به همون نزدیکی و بزرگیه و خدای من ، خدای من فقط مال خودمه و با خدای همه آدمای دنیا تو تمام تاریخ فرق داره، یه خدای منحصر به فرد و یکتا ! 
خدایی که من دیدمش ، لمسش کردم و آرزوم اینه که روی ماهشو ببوسم! ببخشید خدای شما باهاتون خیلی رفیق هست و شایدم اینکه ... ؟!

۲- « در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود ، و آن کلمه خدا بود » (تورات)
و «کلمه» بی زبانی که بخواندش و بی«اندیشه»ای که بداندش ، چگونه میتوان بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود ، و با « نبودن» چگونه میتوان «بودن» ؟
و خدا بود و با او عدم ، 
و عدم گوش نداشت ، حرفهایی هست برای «گفتن» ، که اگر گوشی نبود نمیگوییم.
و حرفهایی هست برای « نگفتن» ، حرفهایی که هرگز سر به « ابتذال گفتن » فرود نمیآرند.
حرفهای شگفت ، زیبا و اهورایی همین هایند.

۳- ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
    آسمان تو چه رنگ است امروز؟
    آفتابی است هوا؟
    یا گرفته ست هنوز؟
    من درین گوشه که از دنیا بیرون است،
    آسمانی به سرم نیست.
    از بهاران خبرم نیست.
    آنچه میبینم دیوار است.
    آه ، این سخت سیاه
    آنچنان نزدیک است ، که چو بر میکشم از سینه نفس ، نفسم را بر میگرداند.
    ره چنان بسته که پرواز نگه ، در همین یک قدمی می ماند.                           ابتهاج

     علیرضا



دوست نامه!

1-      سره یه دوجین بچه میزاد یکیش میشه بلبل. از هزار نفری که دور و بر آدم هستند چندتاشون میشن دوست . از اون دوستها هم یکی دو تا میشن دوست درست و حسابی. بقیه فقط هستن که دور هم باشیم! بیخوده که روی بعضیا بیشتر از اونی که در حد و اندازش هستن حساب کنی. بعضی معرفت رو خوردن حیا رو قی کردن ! بعضی دیگه ادب رو  قورت دادن و احترام رو ....!

 

2-      امروز باید منو با خاک انداز جمع کرد! پنجشنبه ها  همیشه اینجوریه. صبح تا ساعت 11 جلسه هیات مدیره ! بعد جلسه با مدیر عامل و چک و چونه های معمول ومرسوم با ایشون . بعد مجمع عمومی. بعد جلسه خصوصی ! بعد یک جلسه دیگه در منزل یکی از دوستان. ساعت ده که میرسی خونه تازه یادت میاد که باید 7 خونه می بودی که نمی دونم چی کار کنی و شرمندگی و این حرفا...

 

3-      بعضی ها از روی احتمالا حماقتشون (!) به آدم بی توجهی و بی محلی می کنن و اصرار دارن که این موضوع رو یه جوری نشون بدن که تو حتما حالیت بشه (!) ،جلوی تو با یکی دیگه کلی خوش و بش میکنن و دل و قلوه به سیخ میکشن ! فکر می کنن مثلا خیالیه. نه داداش! خوش باش!

 

4-      حتی تصور این مطلب هم که یک نفر زورکی و از روی اضطرار و رودربایستی با آدم دوست باشه تنم رو می لرزونه تا چه برسه به واقعیت...

 

5-      نه زمین خاک قدیمی ، نه هوا همون هواست.

 

منصور